واژه مرد

راستی مرد واژه نیستم درد واژه دارم

واژه مرد

راستی مرد واژه نیستم درد واژه دارم

من و تو

 

 

و من امید تو را داد وه بر باد

و من سلام خودش را دوباره پاسخ داد

و من که محو شد در تو نقطه اش جاماند

دوباره از دل آن نقطه ی معلق زاد

و من که زاده شد از بطن غصه و غم

دوباره غصه و غم کرد دنیایش شاد

و من شاد بسان غمی که زاده شود

زماجرای زمانه ز حسرت بی داد

و من کسی نبود بجز فرد سوم شخص

که غایب است همیشه ، همیشه غایب باد

و من

                حضور سلام تو را

                                              ندید انگار

که زد سلام خودش را دوباره پاسخ داد.

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
من یه غریبه آشنا سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:56 ب.ظ http://peste.blogfa.com

عالی بود می تونی به من سر بزنی من آپم

ج چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:35 ب.ظ

ye kam az lahaze wazni moshkel dare.

سلام
شاید عمدیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد