واژه مرد

راستی مرد واژه نیستم درد واژه دارم

واژه مرد

راستی مرد واژه نیستم درد واژه دارم

زندگی شیرین است

 

رفتم اون پایین دس  رودخونه

و نشستم ور دل ساحل

رفتم تو فکرش ولی نشد

منم جستم تو آب که خودمو غرغ کنم

یه بار اومدم رو آب و نعره زدم

دو مرتبه اومدم بالا و جار زدم

اگر اون آبه سرد نبود

حتم که تا حالا غرغ شده و کفن پوسونده بودم

ولی سرد بود اون  آبه! سرد بود!

 

رفتم تو آسانسور

شونزه طبقه بالا

رفتم تو بحر عشقم

گفتم که باس بپرم پایین

اونجا واستادم و نعره زدم

اونجا واستادم و جار کردم

اگر اون بالاهه

             بلند نبود

حتم که تا حالا پریده بودم و کفن پوسونده بودم

ولی بلند بود اون بالاهه! بلند بود!

 

حالام چون می بینی هنو اینجام و نفس می کشم 

پس خیالت تخت که حالا حالاها زنده می مونم

گیرم که می تونستم واسه عشقم جونمو بدم  

ولی به دنیا اومدم که زندگی کنم 

 بعدشم اومدیم و نعرها مو شنفتی

 و یا هم دیدی جار میزنم 

اگه یه وخ ته دلت بخوای سقط شم 

اون رو سگم بالا میاد دلبرکم  

زندگی شیرینه 

شیرین مثل شیکر

زندگی شیرینه  

 (لانگستون هیوز)